خیلی دلم گرفته از جدایی
از غم بی تو بودن و تباهی
دلم گرفته از سکوت بی مرز
زندونی غم و حسار بی درز
از این همه بی کسی و سیاهی
قربت و تنها ی و بی پناهی
بغض گلومو میشکنم دوباره
غم نگام و هیچکسی نداره
همدم بغض آسمون پر درد
همقدم باد خزونی و سرد
زمزمه ی منو صدای بارون
هق هق ابرا تو گلوی ناودون
برام تدایی میکنن یادتو
لبای خندون و دل شادتو
خیال و راهی میکنم به راهت
نگام و میدوزم توی نگاهت
این شعر از من (سید امیر حسینی)تقدیم همه ی شما دوستان عزیز